🙇♀🙇🧑🎄
#دیدار یکی از آزادگان از مرکز نگهداری بیماران اتیسمِ کرمان:
{قسمت آخر}
#دیدار با پروانه ها*
در اتاق بجه های سطح یک که بزرگتر بودند، کارگاه خیاطی برپا بود. نوجوانی زیبا پته ای رو که دوخته بود به من نشون داد و به سختی گفت" من درست کردم".
توی سطح یکی ها که حالشون بهتر بود، همه بچه ها اجازه دادند که بغلشون کنم و ببوسمشون. فاطمه از بغلم پایین نمیومد! شش ساله و خوشگل بود. مثل یک پروانه قشنگ.
#روز عجیبی بود برام. گاهی وقت ها آدم از مشکلات کوچک به خروش میاد ولی مشکل یعنی : اینکه پدر یا مادر یکی از این بچه ها باشی. مشکلتر اینکه پدر یا مادر آن دو قلوهایی باشی که توی اتاق کار درمانی مثل دو غریبه کنار هم نشسته بودن. مشکل یعنی همین که این بچه ها توش غرقن و متوجهش نیستن.
#این بازدید یک ساعته به من فهموند که در میان همین آدمهایی که میبینیم چه فرشته خو هایی هستند که برای آرامش این بچه ها و خانواده هاشون از درآمد شخصی در کمال گمنامی خرج می کنن.
#من امروز فهمیدم که دنیا هنوز از آدم های مهربان تهی نشده. زندگی هنوز نادره مردان و زنانی داره که خداوند بهشون افتخار کنه.
#نمیدونم برای کمی راحت تر زندگی کردن این گلهای معصوم چه کاری از دستم بر میاد؟
#دلم میخواد شما که این متن رو میخونید برام بنویسید" اگه کاری از دست من بر میاد هستم"
#برای راحت تر کردن زندگی این پروانه های پریشان لزوما پول لازم نیست.
به "فکر" نیازمندیم. به فکر آدم های مهربان. جمع که شدیم با همفکری شاید بتونیم دست بچه های اوتیسم رو بگیریم و توی پارک زیبای مرکز کمی باهاشون قدم بزنیم.
#ممنون از برادر عزیزم "ش ذ" که امروز منو به این دنیای دم دست اما ناشناخته برد.
#خدایا ما رو بابت ناشکری هامون ببخش.ای که مرا خوانده ای
راه نشانم بده!
نویسنده : آزاده سرافراز احمد یوسف زاده
✨سلامتی و توفیق، برای تمام آزادگان عزیز آرزو میکنیم.✨
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra