خواندم غزلی اسم تو در قافیه اش بود ازعشق تو با قصه ی پر حاشیه اش بود هر واژه درین شعر وغزل شرح و بیانی ازساعتِ دل دادن و هر ثانیه اش بود سرتاسرِ ابیات ولی بوی غریبی می داد وجدایی همه جاتوصیه اش بود من بودم وشب بود و تو با فکر رقیبم در  عشقِ مثلث دلِ من زاویه اش بود بیچاره دل از وحشتِ این داغِ جدایی آن شعر برایش همه شب مرثیه اش بود انگار که آن قلعه ی مستحکمِ عشقم هنگام فروپاشی و هم تجزیه اش بود جانم به لبم آمد و گفتم به جهنم بگذار که جان را ببرد مهریه اش بود ❤️❤️ ‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌ 🌴🥀🌴 @Yas8488