هر که شاعر شده او حال مرا می‌فهمد رفتن ثانیه و سال مرا می‌فهمد جیم و دال و الف از حرف غم و دلتنگی غم تنهایی خم دال مرا می‌فهمد سر سجاده ی عشقم که غزل جاری شد آسمان چشم تر و بال مرا می‌فهمد جوجه گنجشک پرید از سر شوق و افتاد مهربان،اشک و پر شال مرا می‌فهمد من و کافه و همان صندلی تنهایی لحظه تلخ فقط فال مرا می‌فهمد می‌زند نم‌نم باران به تن گل برگم چتر احساس دل احوال مرا می‌فهمد شاعر دل شده ام باهمه ی احساسم هر که عاشق شده او حال مرا می‌فهمد