آیا جنگ سوم جهانی آغاز شده است؟
اقدامات برنامهریزی شده و هماهنگی که از سوی آمریکا، کشورهای اروپایی و همپیمانان غرب در منطقه علیه ایران در مقطع اغتشاشات اخیر بهوقوع پیوست، بدون شک از آمادگی همهجانبه برای آغاز جنگ موج چهارمی تمام عیار بر ضد کشورمان حکایت دارد.
تحولات دو هفته گذشتهی کشور که به بهانه فوت مرحومه مهسا امینی شکل گرفت و رخدادهای پیشینی و پسینی آن، صرف نظر از ریشهها و عوامل داخلی که در جای خود باید به آن پرداخته شود دارای ابعاد راهبردی عمیقتری است که بررسی آن به تبیین ماهیت تحولات کمک شایانی خواهد کرد.
بررسی چیستی، چرایی و چگونگی این تحولات در رسانهها و محافل سیاسی، طی روزهای گذشته بیشتر از جنبههای داخلی و مباحثی از جنس سرمایه اجتماعی مورد توجه و واکاوی قرار گرفت و تاکنون ابعاد پیدا و پنهان دیگر آن که دارای پیچیدگی و مولفههای اثرگذار بیشتری نیز هست در معرض پرداخت رسانهای قرار نگرفته است.
اگر از ارتفاعی بالاتر و در قالب تصویری کلانتر به این تحولات بنگریم، قطعا شرایط امروز ایران و نقش تاثیرگذار و کارکرد سیاستهای کشور بر معادلات منطقهای و جهانی را که طبیعتا موجب شکلگیری کنشها و واکنشهای مستقیم و غیر مستقیم خواهد شد، میتوان از ابعاد دیگری نیز تحلیل و ارزیابی کرد.
توجه به این واقعیت که غرب با بسیج همه ظرفیتهای خود در تلاش است تا با بسط حوزه نفوذ خود به شرق، اصلیترین قدرتهای تاثیرگذار در این حوزه را در بخشهای اقتصادی (چین)، سیاسی-نظامی (روسیه) و فرهنگی-مذهبی (ایران) را مهار و تضعیف کند، میتواند به عنوان پیشفرض دستیابی به نمایهای دقیقتر از تحولات جاری در عرصه بینالمللی و تاثیر آن بر محیط داخلی کشورمان مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
بدون شک باید تحولات شرق اروپا و درگیری نظامی میان روسیه و اوکراین را نقطه عطفی در پیگیری راهبرد غرب برای توسعه حضور و بازیگری در شرق مورد توجه قرار داد.
با شروع بحران در شرق اروپا و آغاز جنگ نیابتی غرب علیه اوکراین که بهدلایل مختلف دارای ماهیتی متفاوت با جنگهای مرسوم است، در برخی محافل دانشگاهی و البته رسانهای این سوال جدی مطرح شد که آیا به راستی جنگ جهانی سوم شروع شده یا دستِکم در شُرُف وقوع است؟
فارغ از درستی یا نادرستی انگارههای متعددی که تاکنون از سوی کارشناسان و صاحب نظران در تایید یا رد این فرضیه مطرح شده؛ آنچه از کنار هم چیدن تحولات ماههای اخیر در فضای بینالمللی و همچنین تحولات این روزهای کشورمان به ذهن متبادر میشود این است که فرضیه «شروع جنگ سوم جهانی» را با توجه به فراگیری، گستره و ابعاد جنگ اوکراین و از منظر «جنگ موج چهارمی» میتوان گزارهای نزدیک به صحت و قابل تأمل قلمداد نمود.
مرور این تحولات از زاویه مذکور نشان میدهد که پس از تلاش موفق غرب برای وادارسازی مسکو به اقدام نظامی علیه اوکراین از همان ابتدا یک کارزار بسیار جدی از جنس جنگهای موج چهارمی علیه روسیه به راه افتاد که حاصل آن مقهور شدن زود هنگام مسکو در برابر افکار عمومی جهانی از جمله بخشی از شهروندان روسیه بود.
جالبتر اینکه؛ در همان ایام و در بستر اعمال جنگ موج چهارمی علیه روسیه، راهپیماییهای اعتراضی نسبتا گستردهای از سوی عناصر غربگرا در روسیه آغاز و همزمان شایعه سرطان «ولادیمیر پوتین» برای افزایش اعتماد به نفس مخالفین او، انفعال ساختار حاکمیت و شکستن مقاومت مردم این کشور نیز جعل و به صورت گسترده منتشر شد.
نکته آنکه؛ در چین هم که بر اساس سند امنیت ملی آمریکا در ردیف تهدیدات اصلی واشینگتن دستهبندی میشود نیز اخیرا سعی شد نسخهای مشابه روسیه پیادهسازی و آزمایش شود.
انتشار گسترده خبر دروغ کودتا و دستگیری «شیجین پینگ» رئیس جمهور چین اقدامی بود که طی آن تلاش شد واکنش مردم این کشور به چنین رخدادی ارزیابی و برای برنامهریزیهای آتی مورد استفاده قرار گیرد.
طی دو هفته گذشته نیز همین سناریو علیه ایران پیادهسازی و همه ظرفیتهای جنگ موج چهارمی با تمام ابزار و امکانات موجود علیه نظام و ملت ایران به کار گرفته شد تا به زعم خود، ایران اسلامی را از درون دچار چالش مشروعیت نمایند و کرنش ناگزیر خود در برابر ایران در حوزههای مختلف را با به آشوب کشیدن کشور جبران کنند.
جالب توجه اینکه؛ پیش از شروع اغتشاشات اخیر، رسانههای پر تیراژ غربی با انتشار خبر کذب بیماری رهبر معظم انقلاب، دقیقا شیوه عملیات روانی استفاده شده علیه روسیه و چین را علیه ایران نیز تکرار کردند.
به عبارت بهتر؛ این حجم از عملیات ساماندهی شده در فاصلهای کوتاه پس از فوت خانم امینی نشان از یک برنامهریزی دقیق و طولانی مدت دارد که با رخداد اخیر صرفا چاشنی انفجاری آن فعال شد.
مجموعه این اقدامات از سوی نظام سلطه به رهبری ایالات متحده علیه مخالفین خود در سطح جهان و تحلیل آن در یک پازل کلان بیانگر این واقعیت است که اراده غرب بر