@yazeynb 💠 یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و می‌رفت رسید به چراغ قرمز ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و رفت بالای موتور و فریاد زد: الله اکبر و الله اکبر.. نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب. اشهد ان لا اله الا الله.. خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن. من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد؟ @yazeynb یه نگاهی به من انداخت و گفت:  "مگه متوجه نشدی پشت چراغ قرمز یه ماشین بود که عروس توش بی‌حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره میشه. @yazeynb به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره !"همین.