🥀🥀💦💦@yazeynb💦💦🥀🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 شهید:اون نفری که نشسته از چپ هست. این شهید در کردستان خیلی جنگیده و زخم بر داشته و خلاصه هر جا میرفت میگفتن پاسدار عملیاتی هست و چون جانباز بوده بهش نمیدان. که موضوع رو متوجه میشه و نایب خودش حاج علی صلاحی را میفرسته بره برای مصطفی شاکری دنبال مناسب بگرده ایشان هم دختر عموی خودش رو برای همسری سردار مصطفی شاکری انتخاب میکنه. جالب اینکه بعد از عقدش متوجه میشه عملیات کربلای دو در پیش هست و تازه حجله نو را ترک کرده عازم های حاج عمران و کمک به میشود وقتی سردار صلاحی بهش میگه چرا مصطفی عروس را تنها گذاشتی میگه من میدانم که در این عملیات شهید کاوه و تنهاست غیرتم قبول نکرد اونجا بمانم و شماها اینجا بجنگید. او مسئول محور بود و فردای اون روز هم شهید شد و کاوه هم فردای شهادت او بشهادت رسید و هر دو سر بلند شدند.