نشست ابي عبدالله، سر علی اكبر رو بلند كرد آروم بشه نشد، بدن متلاشی شده😭 خدا رحمت كنه مرحوم سيد مهدي قوام رو، ميخواست روضه ی علی اكبر بخونه، ميگن: تسبيح در آوُرد از جيبش، گفت: اين تسبيح اگه نخش سالم باشه، هر جای اين مجلس بيوفته پيدا ميشه، اما اگه پاره بشه، هر تيكه اش يه جا بيوفته، ديگه سخته جمع كردنش..😭 قربونت برم حسين جان😭 يه نگاه كرد ديد همه ی خاك پر علی اكبر شده، ابی عبدالله ديد نميتونه بدن رو جمع كنه، صورت رو صورت علی گذاشت، ديگه سر بلند نكرد، همه گفتن ديگه كارِ حسين تموم شده، يه دفعه ديدن خواهر داره مياد، زينب به سر زنان، خودش رو رسوند، 😭😭