اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم😭
سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم😭
من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند😭
از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید😭
عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید😭
چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید😭
چطور خاک بر بدنش فشاندید😭
اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است...😭
فدات بشم مادرجان...😭