#داسـتـان....
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴
در نزدیکیهای تهران حوالی دولت آباد و میدان خراسان، یک گاریچی بود بنام قاسم، که کارش فروش جگر بود و به همین دلیل معروف شده بود به قاسم جیگرکی
قاسم جیگرکی شرور بود، اهل دعوا و چاقو کشی و گاهی اوقات هم پیک مشروبی میزد
اما هر سال چند روز قبل از محرم که میشد،
دست و دهانش رو آب میکشید و تو مجلس امام حسین علیهالسلام خدمت میکرد
اوایل جمعیت زیادی در این هیئت حضور داشتند، کم کم از تعداد سینهزن ها کاسته شد تا اینکه مسئولین هیئت متوجه شدند که مطلبی باید رخ داده باشه که این مقدار کاهش سینهزن رخ داده است.
پیگیریهای مسئولین نشان داد که حضور آدم شروری مثل قاسم جیگرکی آن هم بعنوان جلودار و عَلَم کش باعث شده تا مردم میل و رغبتشان را به این هیئت از دست بدهند.
بنابراین قرار گذاشتند که به قاسم اعلام کنند که امسال به هیئت نیاید.
بزرگ هیئت که پیرمرد با صفایی بود با شش نفر از هیئتیها رفتند منزل قاسم جیگرکی
آن پیرمرد شروع به سخن کرد که قاسم،
آیا امام حسین علیهالسلام را دوست داری؟
قاسم زد زیر گریه و گفت بعد یه عمر نوکری،
امام حسین علیهالسلام رو دوست دارم!!؟
خودم و زن و بچههام به فدایش
مجدداً سوال کردند که قاسم هر کاری از دستت بر بیاید برای امام حسین علیهالسلام انجام میدهی؟
گفت بله، هر کاری که رو زمین مونده باشه را از شعف دل انجام میدهم.
از توالت شستن تا پرچم زدن و حتی چون بدن قوی داشت علم مسجد را او بدوش میکشید.
هر کاری که بتونم انجام میدهم و به آن هم افتخار میکنم
گفتند قاسم دوست داری هیئت اربابت کوچیک باشه یا بزرگ؟
گفت بزرگ...
امام حسین علیهالسلام عظمت دارد،
هیئت او هم باید عظمت داشته باشد
سؤال کردند که قاسم اگر کسی باعث بشود که هیئت امام حسین علیهالسلام کوچک بشود وظیفهاش چیست؟
قاسم شک کرد و پرسید یعنی چه؟
گفتند یعنی مردم به هیئت نیایند به خاطر یک نفر
قاسم گفت خُب آن یک نفر نیاید تا مردم بیایند.
گفتند راستش ما آمدهایم که بگوئیم
امسال شما به حسینیه نیایی!
قاسم گفت باشه من نمیام و شما هم سلام من را به مردم برسانید و بگوئید قاسم نمیاد تا شما تشریف بیاورید
شب اول محرم همسر و فرزندانش گفتند بابا نمیای هیئت!؟
قاسم گفت چرا شما بروید من هم خواهم آمد
اجازه نداد خانواده متوجه بشوند
رفت چند تکه پارچه مشکی پیدا کرد و رفت زیرزمین خانه را مشکی زد
گفت یا امام حسین من را از حسینیه بیرون کردند، به من گفتند که دیگر نیا، من هم یه حسینیه برای خودم درست کردم
اینجا کسی نیست که من را بیرون کنه
زنجبرهایش را برداشت، هر چه شعر بلد بود میخواند و عزاداری میکرد
این ادامه یافت تا صبح روز پنجم
صبح روز پنجم یکی از اون هفت نفر با چشم گریان به درب خانه دوستش رفت و متوجه شد که او هم گریان است جویا شد دید دقیقاً همان خوابی که او دیده، دوستش هم دیده است
درب منزل سوم و چهارم و ... هفتم همه در آن شب یک خواب را دیده بودند!
هر هفت نفر را امام حسین علیهالسلام توبیخ کرده بودند که شما چکاره بودید که به کسی بگوئید بیا و به دیگری بگوئید نیاید؟
من که فقط امام بندههای خوب نیستم،
امام گنهکاران هم هستم
بروید از او عذرخواهی کنید
چرا دل قاسم را شکستید؟
چرا در پیشگاه همسر و فرزندانش کوچکش کردید؟
همگی با هم به در خانه قاسم آمدند
و دیدند که درب باز است
درب زدند، یکی از فرزندان قاسم آمد
دیدند در حال گریه است
گفتند چرا گریه میکنی گفت بیائید پدرم داره خودش را میزنه، پدر داره گریه میکنه
دویدند، دیدند قاسم آنقدر این سر را به دیوار زده که این سر خون آلود شده
گفتند چه شده، گفت من هم خواب امام حسین علیهالسلام را دیدم
آقا فرمود بخاطر من ببخش اینها را
ولی قاسم تو که ما را دوست داری
تو که دو ماه عزاداری میکنی
چرا شرارت میکنی؟
چرا شرابخواری میکنی؟
چرا آبروی من را میبری؟
قاسم میگوید به آقا گفتم:
من نمیدانستم که آبروریز شما هستم ...
حالا که اینطور شد میخوام روز عاشورا بمیرم برات
ظهر عاشورا نشده بود دیدن بچههای قاسم دارن فریاد میزنن
آی مردم ما یتیم شدیم
مردم اومدن جنازه قاسم رو گلبارون کردن
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
_••🏴🍃
#یاحسین...🏴🍃••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور🏴
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴
#یازهرا....🌹🏴
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb4
---~~ 🌴
#لبیک_یازینب...🌴~~---