🌴 #یازینب...
بعد از آن روز سرش را به سر نیزه زدند همه جا زودتر از باد رسیده خبرش مادرش دید ولی سوخت کنار ناقه بی
حرمله از سر پر خون تو نان درآورد تو به این روز سر گندم ری اُفتادی هر چه کردند سرت را روی نی بند کنند کاش می شد که نشد پی در پی اُفتادی بی تعادل روی سر نیزه تکان می خوردی هر کجا باد وزید از روی نی اُفتادی سرت آنقدر سبک بود که حتی یک بار نیزه دار تو نفهمید که کی اُفتادی..😭 حسین..😭