همسر شهید 🌷🕊 : «اوایل زندگی وضع غذا پختنم دیدنی بود. برایش فسنجان درست کردم. چه فسنجانی! گردو ها را درسته انداخته بودم توی خورش. آن قدر رب زده بودم که سیاه شده بود. برنج هم شورِ شور. نشست سر سفره. دل تو دلم نبود. غذایش را تا آخر خورد. بعد شروع کرد به شوخی کردن که «چون تو قره قروت دوست داری، به جای رب قره قروت ریخته ای توی غذا!» چند تا اسم هم برای غذایم ساخت: «ترشکی، فسنجون سیاه!» . آخرش گفت: «خدا رو شکر. دستت درد نکنه.» 📚برگرفته از کتاب «زین الدین» مجموعه کتب یادگاران ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🕊🌷 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---