در اردوگـاه دشــت عبــاس بوديــم و محسـن و شهــيد احمــد رضوانی فرمانـده گــردان و جانشــين بودنــد . بچــه هــا به اهــواز و انديمشک رفتــند و ســبزی براے خودشــان گرفتــند که همراه کنســرو بخوريم اما بعد از اينکه سبزيهــا را شستــند و آوردند براي محسن ، محسن سوال کرد آيا نيروها ســبزے دارند ؟ گفتيــم : نه گـفت :من هم نمي خواهــم . گفتيـم :با پول خودمــان برای خودمــان خريــده ايم هر کسی بخواهد برود و بخــرد. گفــت:شـايد يکی از نيروهـا پول نداشتــه باشـد.هرکاری کرديم ايشــان سبزی نخــوردند. 🌷🕊 💐🕊 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @yazinb6 روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~--- ‌