بررسی حوادث بعد از شهادت پیامبر(ص) در کتب اهل تسنن قسمت اول: انکار رحلت پیامبر(ص) توسط عمر بن خطاب وقتي خبر شهادت پيامبر(ص) در مدينه پخش شد عمر بن خطاب مدعي شد که رسول خدا نمرده؛ بلكه او همانند حضرت موسي از نظرها غايب شده‌ و به سوي پروردگارش رفته است و هر کس که مدعی رحلت ایشان باشد منافق است و پیامبر(ص) بعد از بازگشت دست و پای كساني‌را كه می گويند او از دنيا رفته است را قطع می كند. ...فَقَامَ عُمَرُ يقول: والله ما مَاتَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قالت وقال عُمَرُ: والله ما كان يَقَعُ في نَفْسِي إلا ذَاكَ وَلَيَبْعَثَنَّهُ الله فَلَيَقْطَعَنَّ أَيْدِيَ رِجَالٍ وَأَرْجُلَهُمْ فَجَاءَ أبو بَكْرٍ فَكَشَفَ عن رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقَبَّلَهُ .... عمر گفت: به خدا سوگند رسول خدا صلي الله عليه وسلم نمرده است. و گفت: به خدا سوگند پیامبر نمرده و خداوند او را مي‌فرستد تا دست و پای قائلان به فوت او را قطع كند. صحيح البخاري، ج 3، ص 1341 عمربن خطاب در حالی به ظاهر اظهار عقیده به حیات جاودانه پیامبر(ص) می کند که طبق روایات معتبر دیگر اهل تسنن در حج الوداع و بعد از نزول آیه اکمال به گریه افتاده و تصریح به نقصان دین بعد از اکمال می نماید و در بیان علت این موضوع تصریح می کند که به این آیه و رفتار پیامبر(ص) نشان از وفات حضرت می باشد سوال: 1_مگر اهل تسنن نمی گویند که طعن به صحابه یعنی طعن به پیامبر(ص) و یعنی اینکه حضرت در تربیت افراد موفق نبوده، حال چگونه است که پیامبر(ص) نتوانسته است صحابه خود بلکه عمربن خطاب را در ابتدایی ترین مباحث اعتقادی و آن هم عدم حیات جاودانه و مرگ پیامبر(ص) تربیت کند؟ یا مشکل از تربیت پیامبر(ص) است یا فهم و درک عمر بن خطاب و یا اینکه موضوع چیز دیگری است؟ 2- چگونه عمربن خطاب هنگام شهادت حضرت قائل به حیات جاودانه و عدم مرگ پیامبر(ص) می شود در حالی که چند ماه قبل برای رحلت حضرت گریه می کند؟ 3- از نظر عمر دیگر صحابه که قائل به رحلت حضرت هستند به مانند ابوبکر و... منافق هستند و طبق مبانی اهل تسنن هر کس صحابه را منافق بداند خودش منافق و زندیق است، آیا اهل تسنن چنین حکمی را برای عمر قبول دارند؟ ادامه دارد.... (ص)