این سفره ی افطار نیست این سفره ی روضه س آب خوش نمیره پایین از گلوی هیچ‌ کس . خونوادگی گریه می‌ کنیم ، دم اذون مغرب تشنه بودی ، گرسنه بودی ، چه سفره‌ ای ، چه افطاری . پر غمه  اذون مغرب ، آه از این اذون مغرب آه از این اذون مغرب . دم اذون برای غارت ریختن دم خیمه دم اذون دیدی پر از نامحرمه خیمه . دم اذون آسمونم تیره شد و تار شد دمه اذون خونوادش راهی بازار شد . آه از این اذون مغرب آه از این اذون مغرب . این سفره ی افطار نیست ، سفره رقیه ش رزق و روزی‌ مون همیشه دست این سه ساله س . خونوادگی گریه می‌کنیم ، خونه میشه خرابه تشنه بود و گرسنه بود و چه سفره‌ ای ، چه افطاری . غذا که نیست دیگه عذابه آه از اون شب خرابه . یهو پرید سر که دید ، بچه به هق هق افتاد تو بغلش سرو گرفت ، رقیه دیگه جون داد . آه از اون شب خرابه آه از اون شب خرابه . این سفره ی افطار نیست این سفره ی روضه س آب خوش نمیره پایین از گلوی هیچ‌ کس . خونوادگی گریه می‌ کنیم ، دم اذون مغرب تشنه بودی ، گرسنه بودی ، چه سفره‌ ای ، چه افطاری . پر غمه  اذون مغرب ، آه از این اذون مغرب آه از این اذون مغرب . دم اذون برای غارت ریختن دم خیمه دم اذون دیدی پر از نامحرمه خیمه . دم اذون آسمونم تیره شد و تار شد دمه اذون خونوادش راهی بازار شد . آه از این اذون مغرب آه از این اذون مغرب