بسم الله
📝من هم طلبه ام
🔹پشت سرم تو قطار یه آقایی با لباس سر تا پا مشکی بود.
🔹داشتم کتاب خودم را میخوندم و خیلی به اطرافم توجهی نمیکردم. یک مرتبه پرسید شما طلبه اید؟ گفتم آره. و سریعا گفت منم طلبه هستم. طلبه اهل سنت. یهو جا خوردم.
🔹سر بحث رو باز کرد. گفت قم بوده و رفته پیش آقای حسینی قزوینی. از ایشان یه کتاب که نقد وهابیت بود هدیه گرفته بود.
🔹متوجه شدم از سنی های شافعی مذهب هست و مخالف جریان وهابیت. از اون تعصب های وهابی ها در وجودش خبری نبود.
🔸 خودش هم میگفت اینها در عقل رو تعطیل کردن. چند تا آیه با تفسیر خاص میکنن تو مخشون و دیگر هیچ.
🔸از مسائل مختلفی باهم صحبت کردیم. از برنامه علمی حوزه های اهل تسنن گرفته تا مسئله رویت خدا. تا نفی جسمانیت. از جواز دعا و درخواست از اولیای خدا و زیارت ایشان هم بحث کردیم. در این مسائل متمایل به مذهب شیعه بودند.
🔸از کتب شیعیان رو هم خونده بود و اطلاع داشت. میگفت 22 جلد از مجموعه آثار شهید مطهری رو تو کتابخونه ام دارم.
🔸میگفت بعضی استاد هام بهم میگن تو شیعه شدی.
🔸منم کتاب المراجعات علامه شرف الدين رو بهش معرفی کردم.
✳️به راستی اگه فضا عقلانی و دور از آتش تعصبات باشه و فرصت گفت و گو فراهم بشه، چقدر راحت میشه معارف اهلبیت علیهم السلام را نشر و گفت و گو کرد.
🚆 قطار رسید تهران.
پ. ن:
🆚 تو مباحثه ام خیلی از مطالب کتاب آموزش عقاید آیت الله مصباح ره که سال قبل توفیق تدریسش رو داشتم استفاده کردم.
همون درس و کتابی که طلبه های ما نگاه درس جنبي و کم کاربرد بهش میکنن
#پرونده_محرم_1444
#روایت_دوم
🆔
https://eitaa.com/zeekra