زِینَــبیـّـوݩ
شب‌‌جمعست اما من دلتنگِ مشهدم... دلتنگ اینکه روبروی گنبد از سرما بلرزم... به گنبد خیره شوم و از زیرِ شال صداش بزنم سلام امام‌رضا... رفیق بی‌معرفتت اومده باز...