عالم برزخ در چند قدمى ما محمد محمدى اشتهاردى - ۴ - 29- نتيجه نجاتبخش تلقين ابوبكر حضرمى مى‏گويد: مردى از بستگان من بيمار شد، به عيادتش رفتم، به او گفتم: اى برادر زاده ! نصيحتى در نزد من دارى، آيا از من مى‏پذيرى؟ گفت: آرى. گفتم: بگو، اشهدا ان لا اله الا اللّه، و حده لا شريك له: گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداى يكتا و بى همتا نيست او گواهى داد. به او گفتم، اين مقدار كافى نيست و سودى به حال تو ندارد، مگر اينكه گواهى تو از روى يقين باشد. او گفت: گواهى، من از روى يقين است. گفتم: بگو: گواهى مى‏دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) رسول خدا است. او گواهى داد. گفتم: اين مقدار كافى نيست: بايد گواهى تو، از روى يقين باشد. او گفت : گواهى من، از روى يقين است. گفتم: بگو گواهى مى‏دهم كه حضرت على (عليه السلام) وصى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و خليفه بعد از او، و امامى است كه اطاعت او واجب است. او به اين مطلب گواهى داد. به او گفتم، اين گواهى سودى به حال تو ندارد، مگر اينكه از روى يقين باشد. گفت: از روى يقين گواهى مى‏دهم. سپس امامان معصوم (عليهم السلام) را يكى پس از ديگرى، نام بردم، او به امامت همه آنها گواهى داد، و گفت: گواهيم از روى يقين است، و پس از چند لحظه از دنيا رفت. همسر و اهل خانه، از مرگ او بسيار، بى تابى و بى قرارى مى‏كردند، چند روزى از آنها غايب شدم، سپس نزد آنها رفتم، گفتم حال شما چطور است؟ و به همسرش گفتم: حال تو در فراق شوهرت چگونه است؟ در پاسخ گفت: سوگند به خدا با مرگ فلانى به مصيبت بزرگى مبتلا شديم، ولى خوابى كه شب گذشته ديدم موجب آرامش خاطرم شده، و مرگ او را برايم آسان نموده است! گفتم: آن خواب چه بود؟ گفت: او (شوهرم) را در عالم خواب، زنده و سالم يافتم، به او گفتم: فلانى هستى؟ گفت : آرى. گفتم مگر تو نمردى؟ گفت، چرا مردم، ولى با كلماتى كه كه ابوبكر حضرمى مرا به آن تلقين داد، نجات يافتم، اگر تلقين آن كلمات نبود، نزديك بود كه دستخوش هلاكت گردم!(48) 30- گفتار كافر، با حمل كنندگان جنازه‏اش رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه دشمن خدا (كافر و گنهكار و لاابالى) از دنيا رفت، و جنازه‏اش را برداشته و به سوى قبرش حركت مى‏دهند، به حمل كنندگان جنازه‏اش خطاب كرده و چنين مى‏گويد: اى برادرانم! آيا سخن مرا نمى‏شنويد؟ من از شما در مورد برادر بدبخت شما (خودم) شكايت دارم، دشمن خدا (شيطان) مرا فريب داد و مرا وارد (عذاب) كرد، سپس به دادم نرسيد، و براى من سوگند ياد كرد كه خير خواه من است، و با اين حيله مرا گول زد. و نيز به شما شكايت مى‏كنم، از دنيايى كه مرا فريب داد تا وقتى كه به آن اطمينان يافتم، با من درگير شد و مرا بر زمين كوبيد. و نيز به شما شكايت مى‏كنم در مورد دوستانم كه مرا به دست مرگ سپردند و سپس از من بيزار شدند و مرا تنها گذاشتند. و نيز در مورد فرزندانم از شما شكايت مى‏كنم كه از آنها حمايت كردم، و آنها را بر خودم مقدم داشتم، اموال مرا خوردند و مرا تسليم مرگ كردند. و نيز از شما در مورد اموالم شكايت مى‏كنم، حق خدا را تباه ساختم، و سنگينى كيفر آن بر گردنم باقى ماند، و ديگران از آن بهرمند شدند. و نيز شكايت مى‏كنم در مورد خانه‏ام كه دار و ندار خود را براى ساختن و تعمير آن دادم، ولى افراد ديگر در آن مسكن گزيدند، و نيز شكايت مى‏كنم از طولانى بودن سكونت در قبر، كه همواره آن قبر، ندا مى‏كند: انا بيت الدود، انا بيت الظلمه و الوحشه و الضيق: من خانه كِرم و خانه تاريكى و وحشت و تنگى هستم.. اى برادرانم! تا مى‏توانيد مرا نگاه داريد (و نگذاريد مرا به قبر بسپرند)، و از آنچه بر سرم آمده، برحذر باشيد،! بدانيد كه مرا به آتش و ذلت و زبونى و خشم خداوند جبار، بشارت دادند. واحسرتاه! تا اينكه در راه اطاعت خداوند، افراط و تجاوز كردم، واى از طولانى بودن ناله‏ام، هيچ كسى نيست كه شفاعتش در مورد من پذيرفته شود، و هيچ دوستى نيست كه به من ترحم كند اگر بار ديگر به من اجازه مراجعت به دنيا مى‏دادند، طريقه ايمان را پيشه خود مى‏ساختم و در صف مومنان، قرار مى‏گرفتم‏(49) 31- گفتار قبر به مومن و كافر امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ قبرى نيست مگر اينكه هر روز سه بار مى‏گويد من خانه خاك هستم، من خانه بلا و پوسيدن هستم، من خانه كرم هستم، وقتى كه بنده مومن وارد قبر مى‏گردد، زمين قبر به او مى‏گويد: مرحبا، خوش آمدى، سوگند به خدا، من تو را دوست داشتم، در آن وقت كه بر روى من راه مى‏رفتى تو اكنون در شكم من قرار گرفتى، بيشتر تو را دوست دارم، و به زودى نشانه دوستى مرا در مى‏يابى، در اين هنگام به اندازه ديد چشمش، قبر او وسيع مى‏گردد، و درى در قبر به روى او گشوده مى‏شود، و او جايگاهش را در بهشت مى‏نگرد و از آن در، مردى بيرون مى‏آيد كه هيچ چشمى زيباتر از او نديده است، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا! من هرگز چيزى را