12- شخصى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد:
عزرائيل روح مومن را چگونه قبض مىكند؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: عزرائيل وقتى كه براى قبض روح مومن وارد مىشود، همانند بنده ذليل در برابر مولايش، در پيشگاه مومن توقف مىكند، و با همراهانش نزديك مومن نمىآيد مگر اين كه نخست بر آن مومن سلام مىكند و او را به بهشت مژده مىدهد.(160)
13- رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود:
من مات على حب آل محمد مات شهيدا... الا و من على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنه، ثم منكر و نكير.
كسى كه با داشتن حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بميرد، شهيد مرده است... آگاه باشيد! كسى كه با داشتن حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بميرد، فرشته مرگ (عزرائيل) او را به بهشت مژده دهد. و سپس دو فرشته منكر و نكير (در عالم قبر) او را به بهشت مژده مىدهند(161)
14-امام باقر (عليه السلام) فرمود:
ما من مومن يموت و لا كافر فيوضع فى قبره، حتى يعرض عمله على رسوا اللّه و على على (عليه السلام) فهلم جرا... .
هيچ مومنى و هيچ كافرى نيست، مگر اين كه هنگامى كه او را در قبرش مىنهند، اعمال او بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و امام على (عليه السلام) و امامان ديگر، ارائه مىشود.(162)
(پايان فصل چهارم)
فصل پنجم: 37 داستان از جهان برزخ نشانگر اوضاع آن جهان
1- عذاب دروغگو در عالم برزخ
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: شخصى نزد من آمد و گفت: برخيز برخاستم و با او به جايى رفتم، در آنجا دو نفر، يكى ايستاده و يكى نشسته ديدم، آن شخص ايستاده، يك انبر آهنى بزرگى در دست داشت و به دهان آن شخص نشسته مىگذاشت، و دو طرف دهان او را با انبر مىگرفت، و مىكشيد، به طورى كه به هر طرف مىكشيد، آن شخص نشسته به همان طرف، خم مىشد، من از آن شخص كه مرا صدا زد و مرا از جاى خود بلند كرد، پرسيدم : اين صحنه چيست؟
گفت: اين شخص نشسته در دنيا دروغگو بود (ولى بى توبه از دنيا رفت) اكنون در اين عالم برزخ تا فرا رسيدن قيامت، همواره اين گونه عذاب مىشود.(163)
2- كشف گوشهاى از عالم برزخ و مسخ بنى اميه
امام صادق (عليه السلام) فرمود: روزى پدرم امام باقر (عليه السلام) در كنار كعبه با مردى گفتگو مىكرد، ناگهان در آنجا ديد جانورى شبيه سوسمار مىجنبد و دهانش حركت مىكند، پدرم به آن مرد گفت: آيا مىدانى كه اين جانور چه مىگويد؟.
او گفت: نه نمىدانم
امام باقر (عليه السلام) فرمود: (اين گوشهاى از عالم برزخ است كه يكى از افراد بنى اميه كه مردهاند به اين صورت درآمده و) مىگويد: اگر عثمان را به بدى ياد كنى، حتما به على (عليه السلام) ناسزا مىگويم.
سپس فرمود: همه بنى اميه هنگام مرگ به صورت اين جانور (شبيه سوسمار) مسخ شدند، از جمله عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموى) كه به اين صورت در آمده، حتى فرزندانشان او را به اين شكل ديدند، حيران بودند كه با او چه كنند، ناگهان ناپديد شد، آنها تنه درختى را كفن كردند و به صورت ظاهر آن را بردند و دفن كردند، تا مردم با خبر نشوند (164)
3- نجات علامه مجلسى، در عالم برزخ
علامه بزرگ، سيد نعمت اللّه جزائرى (رحمة الله عليه) از علماى برجسته عصر علامه محمدباقر مجلسى (رحمة الله عليه) (متوفى 1111 ه. ق) بود، و به اصفهان آمد و در محضر علامه مجلسى، بهرههاى علمى فراوان برد، و آنچنان به او نزديك شد كه مانند يكى از اهالى خانه علامه مجلسى به شمار مىآمد.
علامه مجلسى (ره) نظر به اينكه داراى شاگردان و خدمتكاران، و مورد احترام مقامات دولتى و مردم بود، زندگيش تا حدودى داراى تشكيلات به نظر مىرسيد، به نظر بعضى مىآمد كه مثلا بر خلاف زهد و پارسايى اسلامى است.
مرحوم سيد نعمت الله جزايرى مىگويد: روزى با كمال تواضع، به علامه مجلسى (رحمة الله عليه) تذكر دادم، سرانجام گفتم: من كوچكتر از آن هستم كه با شما در اين خصوص كه ظاهر متمايل به دنيا شدهايد، بحث كنم.
ولى با شما عهد مىكنم كه هر كدام قبل از ديگرى از دنيا رفتيم، به خواب ديگرى بيائيم، تا روشن گردد كه آيا حق با من است (كه بايد با كمال سادگى، دور از تشكيلات دنيا زندگى كرد) يا حق با شما است ؟ علامه مجلسى اين پيشنهاد را پذيرفت.
پس از مدتى علامه مجلسى (رحمة الله عليه) از دنيا رفت، عموم مردم عزادار شدند، و به عزادارى پرداختند، بعد از يك هفته كنار قبرش رفتم، و پس از قرائت قرآن و دعا، همانجا خوابم برد، در عالم خواب ديدم گويا علامه مجلسى از قبر بيرون آمده، لباسهاى زيبا در تن داشت و چهرهاش با شكوه بود در همين هنگام يادم آمد كه علامه مجلسى از دنيا رفته است دستش را گرفتم و گفتم: اى مولاى من، هم اكنون طبق معاهدهاى كه داشتم به من خبر بده كه حق با من بود يا با تو، و به تو چه گذشت؟.