فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 «جنایتی به نام ازدواج!» 🔹کلاس اول دبیرستان بودم که با توجه به شرایطی خاص، ازدواج کردم تمام تمرکزم روی درس بود عاشق تحصیل بودم کتابهای شیمی، فیزیک، ریاضی، زیست شناسی و... از هر رمانی برایم جذابتر بود انضباط عالی و... 🔹یک کلمه درمورد ازدواج با احدی صحبت نمی‌کردم حتی با دخترهایی که مداوما درمورد دوست پسرهایشان صحبت می‌کردند... اصلا کسی نمی‌دانست که چنین جرم بزرگی را مرتکب شده‌ام! اما به محض اینکه مدیر (توسط یکی از خواستگارهای رد شده) مطلع شد از دفتر مشاور فرستادند دنبالم؛ نگاه‌ها شبیه نگاه به مجرم امنیتی... سوال کوتاه بود و جواب رعب انگیز ازدواج کردی؟!!! ب ل ه... 🔹گفتند: مدیر گفته از فردا نیا! البته لطف کرده اجازه دادند در منزل خودخوان تا پایان سال ادامه بدهم و بعد پرونده را بگیرم بروم بزرگسالان، به شرط آنکه با هیچ یک از هم مدرسه‌ای‌هایم هیچ‌گونه ارتباطی نداشته باشم در غیر اینصورت؛ اخراج! حس جزامی‌ها را داشتم... 🔹در حالی که قبل از آن به کرات شاهد ارتباطات آزاد برخی از هم مدرسه‌ایهایم دم در مدرسه بودم و اعتراض اولیا برای کنترل و ممانعت از این رفتارها توسط مدیریت، بجایی نمی‌رسید! ‌ ┏━━━━━━━━᭄✿ ✿ @Zeynabiyeh0120 ┗━᭄✿