*داستان شماره ۱۳* *در بیان قصه نوح (ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم به سند معتبر از امام زاده عبدالعظیم (ع) منقول است امام علی النقی ع فرمود عمر نوح دو هزار و پانصد سال بود و روزی در کشتی خواب بود بادی وزید عورتش را گشود. حام و یافث (فرزندان نوح ع)خندیدند و سام(فرزند دیگر و از اجداد پیامبر اکرم ص هست)ایشان را زجر و نهی می کرد از خندیدن و هر چه را باد می گشود سام می پوشانید و هر چه را سام می پوشانید حام و یافث می گشودند. نوح ع بیدار شد و دید که ایشان می خندند سبب پرسید؟ سام آنچه گذشته بود نقل کرد. نوح ع دست بسوی آسمان بلند کرد و گفت خداوندا تغییر ده آب پشت حام را که از او بهم نرسد مگر سیاهان و خداوندا تغییر ده آب پشت یافث را و رویتان سیاه باد. پس خدا تغییر داد آب پشت ایشان را. پس نوح گفت به حام و یافث که حقتعالی فرزندان شما را غلامان و خدمتکاران فرزندان سام گردانید تا روز قیامت. زیرا که او نیکی به من کرد و شما عاق من شدید و علامت عقوق شما پیوسته در فرزندان شما ظاهر خواهد بود و علامت نیکوکاری در فرزندان سام ظاهر خواهد بود مادام که دنیا باقی باشد. پس جمیع سیاهان هر جا که باشند از فرزندان حام اند و جمیع مسقالیه و یاجوج و ماجوج و چین از فرزندان یافث اند هر جا که باشند. آنها که سفیدانند غیر اینها از فرزندان سام اند. چون نوح از کشتی بیرون آمد درختان که با خود به کشتی برده بود در زمین کشت و در همان ساعت میوه دادند و در میان آنها درخت انگور ناپیدا شد زیرا که شیطان گرفته بود و پنهان کرده بود. چون نوح خواست برود و در میان کشتی تفحص کند ملکی که با او بود گفت بنشین که برای تو خواهند آورد و گفت تو را شریکی در شیره انگور هست با او مشارکت نیکو بکن. فرمود هفت یک را به تو می دهم. ملک گفت نیکی کن که تو نیکوکاری. نوح فرمود: شش یک را می دهم. ملک گفت: نیکی کن که تو نیکوکاری. نوح فرمود: پنج یک را می دهم ملک گفت نیکی کن تو نیکوکاری و همچنین زیاد می کرد و ملک امر به زیادتی می کرد تا آنکه نوح فرمود: دو حصه از او باشد و یک حصه از من. پس به این سبب مقرر شد شیره انگور که بجوشد تا دو ثلث آن کم نشود حلال نباشد. شیطان به نوح ع گفت: تو را بر من نعمتی و حقی هست و به عوض آن چند خصلت به تو می آموزم، فرمود: کدام است حق من بر تو؟ گفت: دعائی که بر قوم خود کردی و همه هلاک شدند و مرا فارغ کردی، پس زنهار که بپرهیز از تکبر و حرص و حسد. بدرستیکه تکبر مرا بر آن داشت که سجده آدم نکردم و کافر شدم و شیطان رجیم گردیدم و حرص آدم را بر آن داشت که جمیع بهشت را بر او حلال کرده بودند و از یک درخت او را منع کرده بودند و از آن درخت خورد و از بهشت بیرون آمد و حسد باعث آن شد که پسر آدم برادر خود را کشت. نوح پرسید در چه وقت قدرت تو بر فرزند آدم بیشتر است؟ گفت: در وقت غضب و خشم. ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 **اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸 *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی*