نشسته جوجهای در آشیان دستهای تو
کسی همیشه هست میهمان دستهای تو
همین که میرسی به باغ، پر شکوفه میشود
زمین که جان گرفته از توان دستهای تو
نوازشش که میکنی پر از بهار میشود
گلی که آشناست با زبان دستهای تو
حواس تو به خار و شاخههای تیز هست؟!
که بسته است جان من به جان دستهای تو
به هر کجای این جهان که پر کشم، تو مقصدی!
که هیچ جا نمیشود جهانِ دستهای تو
بیا که مثل جوجهای که گم شده است، کِز کنم
دوباره گوشهای از آشیانِ دستهای تو
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
#پدر
@A_Hashemii