اجازه! می شود دلتنگ شویم؟! بعد سال ها آهنگی قدیمی، مرا به دنیایی از خاطرات برد... خاطراتی که گرد زمانه، سال ها بود دفنش کرده... در عجب از این دنیا، در عجب از این روزهایی که این چنین می گذرد و ما را مجبور می کند فراموش کنیم، خوشی ها را به نحوی و غم ها را به نحوی... و امان از روزمرگی و فراموشی های خود خواسته... گاهی اوقات ترسم می گیرد که نهایت این روزمرگی های خودخواسته کجاست، گاهی در تنهایی و لحظه های بی گوشی، تلنگر در پی تلنگر است که به خود می زنیم و آینده با عافیت را ترسیم می کنیم و روزهایی که آغشته به هدف است، ولی ... اندک می گیرد و زیاد تکرار مکررات است... وای از آن روزی که ذهن پریشان، اجازه دلتنگ شدن را هم از ما بگیرد ... https://eitaa.com/joinchat/2698445593C24dba7809e