همزمان زهرا را می زدند و علی را می بردند... برسر یل خیبر ریخته بودند و دستان و گردن اورا باطناب بسته بودند، و فضیلت علیست این صحنه، که سخت ترین ها را دید، اما برخلاف فرمان رسول الله عمل نکرد و شمشیر نکشید و به یک مشت خونین اکتفا کرد و صبر کرد که ان الله مع الصابرین... درخت تنومند اسلام باید بارور شود، ولو به فدا شدن تمام اهل بیت نبی اکرم، امت های بعدی باید مسیری برای یافتن حق و هدایت داشته باشند، این اسلام ناب ارثیه خون های مطهر است، ان شاءلله که امت پیامبر میراث دار نیکویی باشند.. سخت بود، علی می سوخت، زهرا را نگاه می کرد، ناموس‌ش بی پناه زیر ضربات بود! امیرالمومنین را دست بسته می کشیدند که زهرا خونین و شکسته بال، دفاع از ستون ولایت را رها نکرد، می دانست نباید بگذارد امیرالمومنین را ببرند، و دامان امامش را محکم گرفت و فریاد زد : به خدا که نمی گذارم پسر عمم را ببرید! و در پی دفاع او، تازیانه های قنفذ بر بازوان مادر فرود آمد، بازوان رو به سیاهی می رفت، علی علیه السلام را می کشیدند، اما دست زهرا رها نمی شد! لباس پاره شد، اما دست زهرا رها نمی شد! تا چند نفر آمدند و با ضربات شدید اورا بی هوش کردند.. و علی علیه السلام را بردند. اما زهرا سلام الله علیها وقتی به هوش آمد، با چادرش، کشان کشان، لنگ لنگان، به مسجد رفت دید برگردن یل خیبر شمشیری است که می گویند اگر بیعت نکند بر گردنش فرود می آید! دستانش هم بسته است! نه، نه علی باید کشته شود که امت بی امام بمانند و نه بیعت کند، تا عدم مشروعیت غاصبین در تاریخ هویدا باشد! تهدید به نفرین کرد! دست بر نداشتند تا ناگهان به دنبال نفرین او، ستون های مسجد به لرزه در آمد، و دست از علی علیه السلام برداشتند!