*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، برای پیک نیک به خارج از شهر رفته بودیم و بعد از کمی جستجو، محل مناسبی برای نشستن پیدا کردیم، مشغولِ پهن کردن فرش و قرار دادن بقیه وسایل روی زمین بودیم که محمد، پسرِ پنج ساله ام به سراغ بازیگوشی های خودش رفت و من در حین جابجایی وسایل، حرکاتِ او را زیر نظر داشتم که زیاد دور نشود . . کمی آنطرف تر میله‌ای بود که محمد با یک دست آن را گرفت و دورش چرخید و بخاطر زمین خاکی، گرد و غبار شد، در همین موقع یک آقا که با ژست خاصی آنجا ایستاده بود و سیگارش را روشن می کرد، با اعتراض گفت : « هی آقا پسر اینکار رو نکن، گرد و خاک میشه و بقیه رو اَذیت می کنی»🌪 محمد هم از حرکت ایستاد و بلافاصله گفت : «اگر بقیه اَذیت میشن پس چرا شما دود 🚬 می‌کنی؟» آن مرد که سیگارش را با دو انگشت، بین لبهایش، نگه داشته بود و در حال کام گرفتن و پر کردن ریه هایش از آن دودها بود، یک لحظه با نگاه خیره‌ای به محمد چشم دوخت.🧔 سیگار را از دهانش دور کرد و از این حاضرجوابی، لبهایش به لبخندِ دندان نمایی از هم باز شد،😁 سیگار را روی زمین انداخت و زیر پایش له کرد و گفت : «باشه من هم اینکار رو نمی‌کنم» و از آنجا دور شد... 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ به کانال آمرین بپیوندید👆