از حرم داشتم بر میگشتم تو اتوبوس🚌 نشسته بودم...از روبه رو نگاههای دائم یه آقا پسر نوجوان به خانمی که روصندلی جلو نشسته بود نظرمو جلب کرد😖 البته خانمه فوق العاده افتضاح نبود وباگوشی حرف میزد پسر نوجوان نگاه از قدوقواره ی خانم بر نمی داشت قلبم تیر کشید دردم اومد😔 رسیدیم باید پیاده میشدم رفتم دستمو گذاشتم رو شونه ی خانمه آروم زیر گوشش گفتم بد نیست یه کم بیشتر حجابتونو حفظ کنید صحبتاشو قطع کرد یه نگا توچشمام کرد فقط با یه لبخند نگاهش کردم 😊 واز پله های اتوبوس پیاده شدم باصدای بلند گفت به شما هیچ ربطی نداره☺ اتفاقا اون جوون بامن پیاده شد به سرعت رفتم دنبالش گفتم پسرم پسرم....برگشت گفت بله......چهرش داد میزد روزس گفتم پسرم اگه میخوای سرباز امام زمان باشی سعی کن به گفته ی خدا مواظب چشمات باشی شما مراقب خودت باش خدا انشاءلله عاقبت اینارم به خیر میکنه🙏( منظورم بدحجابا بودن) بایه نگاه مهربون توچشمام نگاه کرد وگفت چشم @aamerin_ir