دست بالات میگیرم نمیدونی چه توونی با تماشات میگیرم دست بالات میگیرم من تموم غزلهامو از تو چشمات میگیرم غزل ناب گفتم بیتای ناب گفتم از همون لحظه ای که به تو ارباب گفتم خودمو خیس اشک رو به ایوون دیدم با همون سلامی که موقع خواب گفتم از همون لحظه ای که به تو ارباب گفتم از درک ما بالاتری یوسف اگه زیباست تو زیباتری این باور هر روزمه عیسی مسیحه تو مسیحا تری ای جانم حسین ... دل به چشمات میبندم من دخیلم رو به اون ضریح زیبات میبندم دل به چشمات میبندم بار زندگیمو با گوشه نگاهات میبندم غصه هام کم میشه داره محرم میشه به تو که فکر میکنم خاطرم جمع میشه تا چشمام نم میشه مثل زمزم میشه ضربان من منظم میشه به تو که فکر میکنم خاطرم جمع میشه دستم رو تو دستات بگیر جونم رو وقف تماشات بگیر هرچی دارم میدم بهت گوشواره واسه رقیه سادات بگیر