در سوریه جواد فرمانده یک تیپ بود، 48 ساعت داعشی‌ها در محاصره بودند، دید یک تانکر آب داره برای داعشی ها میرود، جواد دستور داد کسی تیراندازی نکنه، گفت: اجازه بدهید ٫، آب به داعشی‌ها برسه، گفتم: آقا جواد اگر آب برسه کار ما مشکل میشه، گفت: توکل بخدا، ما با آنها مثل انسان و طبق دستور اسلام برخورد می‌کنیم، در درگیری فردا توانستیم منطقه را فتح کنیم. جواد قبلا یکبار زخمی شده بودند و بطور وحشتناک ماشینش داغون شد، به برادرش محمدرضا بعدا گفته بود آخرین لحظه که ماشین منفجر شد چشم‌های زهرا را یادم آمد به همین خاطر و همین تعلق خاطر برگشتم، به خان طومان حمله شد جواد سریع خودش را رساند گرسنه و تشنه، دوباره برگشت، حتی آب و غذا نخورد، یک تیر به شش و یک تیر به پایش می‌خورد، تشنه و گرسنه مانند مولایش شده بود، آخرین ذکرش سه تا یا حسین بود، حتی از پیکرش هم می‌ترسند تکفیریها آنقدر تیر بهش میزنند که سر از بدنش جدا می شود، بدنش را جابه جا می‌کنند و چند سال مفقود می‌شود. 🌷شهید جواد الله‌کرم🌷 🌹 یازهرا 🌹 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸