📜 سیزدهم صفر 📜
🔘 #بخش_سوم
•••
•••گریه کرد و فریاد زد•••
- گفت:
"ای وای بر من! وای برمن! او با زنان و کودکان خود به کارزار آمده بود،"
"اما من با عذر نابجا، بهانه آوردم، تنهایی زن و فرزند را دستاویز خود کردم، به او پشت کردم."
"حسین را تنها گذاشتم و یاری اش نکردم."
"ای وای برمن! ای وای برمن!"
~ پرسیدم:
"نامت چیست؟"
- گفت:
"هَرثَمه بن ابی مسلم! و آن زن، همسر من است."
•••فریاد زد و گریست•••
🔹قلبم در التهاب و هراس از امتحان، بر دیوارۀ سینه ام می کوبید🔹
•••سرا پای وجودم می لرزید•••
🔺با او هم ناله شدم و گریستم، اما نه برای او، بر خود گریستم و بر آیندۀ خود!🔻
✔️ ادامه دارد • • •
● ۷ روز مانده تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده