لطفاً جامعه را نکُشید!
یکی از تکاندهندهترین روایات امیرالمؤمنین(علیهالسلام) این روایت است:
«مَن تَرَكَ إنكارَ المُنكَرِ بقَلبِهِ و يَدِهِ و لِسانِهِ فهُوَ مَيِّتٌ بَينَ الأحياءِ!
كسى كه در برابر منكر با دل و دست و زبان خويش اعتراض نكند، او مردهاى است در ميان زندگان!»
این
«مرگ هویتی» وقتی فردفرد اجتماع را به کام خود فروبرد، نوبت به پدیدهی شومی به نام
«مرگ اجتماعی» میرسد که به سرعت دامن جامعه را خواهد گرفت؛ همان بلای خانمانسوزی که غرب را به پرتگاه نابودی کشاندهاست!
از صدر اسلام تا کنون دو دسته بودهاند که با بیان و بنان خود، خواسته یا ناخواسته جامعه را به سمت «مردن» سوقدادهاند:
دستهی نخست کسانی که
«گوهر درخشان نقد» را در تضاد با منافع اقتصادی و سیاسی و حزبی خودشان میدیدند:
«ملأ قوم» یا همان افراد چشمپرکن در هر صنف و طبقه، بخش مهمی از این دسته هستند؛ از اصحاب زر و زور گرفته تا جلوداران فساد و تباهی که نه تنها به دیگران اجازهی نقد نمیدادند، بلکه غالباً خود را محور راستی و درستی و تدبیر میدیدند!
اما خطرناکتر از این قوم، آنانیاند که تعصباتِ هوادارانهشان از «ملأ قوم»، باعث میشود تا هیچ عیبی در بزرگان خود نبینند، یا اگر دیدند، ناجوانمردانه کتمانش کنند و سوگمندانهتر آنکه،
«نقد منصفانه و مشفقانه»ی دیگران را بدون کمترین انصاف و درایت و تقوا با غوغایی مثالزدنی لگدمال کنند!
این افراد که غالباً تحت حمایت زرمداران و زورمدارناند، غیر از آنکه سروصدای فراوانی دارند،
در خاموشکردن «نقد منصفانه و مشفقانه»ی دلسوزان، کمترین تردیدی به خود راه نمیدهند!
اما دستهی دوم کسانی هستند که به خاطر
مبانی ناقصشان در دینداری و صبر اندکشان در مسائل اجتماعی و دوریشان از اندیشههای «امامجامعه»، با غیظی فراوان و با عجلهای مثالزدنی،
«غیر خود» را به «تازیانهی نقدی تخریبگونه» مینوازند؛ این دسته هرچند بسیار اندکاند اما همچون دستهی نخست و البته بهگونهای دیگر
خود را مدار حق میدانند که باید همگان چون آنان بیاندیشند و سخن بگویند و دینداری کنند!
این دسته که غالباً میانشان نفوذیهای ظاهرالصلاح کم نیستند، با گفتارها و رفتارهای خارج از چارچوبهای عقلی و دینی و بدون درنظرگرفتن مصالح عمومی جامعه، بهانههای بیشتری به هوادارانِ پرسروصدای دستهی نخست میدهند تا در یک همکاری پلید و تفاهمی نانوشته،
ابتدا دهان «نقادان منصف و مشفق» را ببندند و آنگاه در سکوت مرگبار جامعه، گلویشان را آنقدر بفشارند تا قالب تهی کنند!
چه باید کرد؟
۱)
عبرتگرفتن از جوامعی که وقتی «نقد» را کشتند، خود نیز به مسلخ «مرگ ناگهانی» رفتند؛
۲)
نترسیدن و نترساندن از «نقد منصفانه و مشفقانه»ای که نیاز حیاتی جامعه است؛
۳)
دوریکردن در ساحت اندیشه و عمل، از هواداران پرسروصدای دستهی نخست و کممایههای متعصب دستهی دوم و نهراسیدن از آزارهای آنان؛
۴)
تکریم و تعظیم ناقدانی که خیرخواهانه و آگاهانه و دلسوزانه، در پی تداوم «حیات اجتماعی» هستند؛
۵)
تبیین و تقدیر شجاعانهی نکات مثبتی که در افراد یا مجموعههای غیرهمسو دیده میشود؛
۶)
توجه تاموتمام به کلمات انسانساز و جامعهسازِ «قرآن و مصلحان بزرگ تاریخ» پیرامون «نقد» به عنوان مهمترین «ضرورت اجتماعی».
امامخامنهای بهعنوان والاترین مصداق منتقدان منصف و مشفق میفرمایند:
«من مردم عزیزمان را به بیتفاوتی دعوت نمیکنم، به نظارتنکردن دعوت نمیکنم؛ آنها را به اهتمام در مسائل اساسی کشور دعوت میکنم؛ امّا اصرار میکنم که برخوردها نه از سوی مردم نسبت به مسئولین و نه از سوی مسئولین نسبت به منتقدین، تخریبی نباید باشد؛ نه تحقیر باشد، نه اهانت باشد.» ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
✍ عباس بابائی ۸ دی ۱۴۰۳
🇮🇷
#عباسبابائی||عضوشوید👇
https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec