💫شهید حمیدرضا اسداللهی
اواسط زمستان سال 1363 بود که «
حمیدرضا اسداللهی» به دنیا آمد. از همان روزهای دبستان، در کلاسهای حفظ و قرائت قرآن شرکت میکرد و مؤذن و مکبر نمازهای جماعت بود. او یکی از اعضای گروه تواشیح بود و پایگاهی را در مسجد موسی بن جعفر علیهالسلام تشکیل داده بود که در آن کارهای فرهنگی انجام میداد. این تجربههای شیرین کودکی ادامه پیدا کردند تا سرانجام حمیدرضا، حافظ کل قرآن و نیمی از مفاتیح شد. حالا، قرآنی در دل داشت که در لحظاتی که با شور و شوق و خلوص، مشغول کار فرهنگی بود، آن را زیر لب زمزمه میکرد تا ثانیههایش زلالتر بگذرند و وقتش، برکت پیدا کند.
حمیدرضا اهل پرواز دستهجمعی بود! بعد از اینکه خودش قرآن را حفظ کرد، آنقدر خواهرش را تشویق و ترغیب کرد که خواهرش بالاخره، یک سال مرخصی تحصیلی گرفت و قرآن را حفظ کرد. حالا خانوادهاش، با حضور این دو حافظ کلامالله، بیشتر رنگ و بوی قرآن گرفته بود.
حمیدرضا علاقهٔ زیادی به حضرت آقا (دامت برکاته) داشت و همه را به تبعیت از ایشان سفارش میکرد. او ویژگیهای دیگری هم داشت: به لهجههای سوری و لبنانی مسلط بود، آمادگی جسمانی خوبی داشت و اطرافیانش به چشم خود دیده بودند در یک دقیقه 35 تا شنا میرفت، مهارتهای رزمی را کاملاً بلد بود و دورههای رزمی و فوریتهای پزشکی را پشت سر گذاشته بود. همهٔ اینها دستبهدست هم دادند تا از او یک سرباز کامل بسازند؛ سربازی که در میانهٔ روزهای 31 سالگی، جانش را در کف گرفت و به حلب سوریه رفت تا مدافع حرم باشد. پیشتر، از کارمندی وزارت بهداشت استعفا داده بود تا آسانتر خدمت کند، بیهیچ تعلقی به دنیا و ما فیها.
خورشید روز 29 آذر به میانهٔ آسمان رسیده بود که حمیدرضا به آرزویش رسید و در یکی از درگیریهای شهر حلب، جان وارستهاش را در دفاع از حرم آل الله، به خداوند تقدیم کرد.
❣
@abasaleh_qkh
══💝══════