یک نفر نوحه میخواند با صدایی پر از سوز آب یخ توی هیئت پخش میکردم آن روز درکنار خیابان خیمه پاره‌ای بود بچه سبز پوشی توی گهواره‌ای بود تشنه بود آب میخواست مـن بـه او آب دادم بعد گهواره‌اش را یک کمی تاب دادم کاش در کربلا بود یک نفر پیش آن‌ها با همین آب یخ‌ها با همین استکان‌ها https://eitaa.com/joinchat/3781230682C8570187f4d