به محضرت که رسیدم ، سلام ، یادم رفت
به محض دیدن رویت ، کلام ، یادم رفت
سوال کردی و گفتی بگو که نام تو چیست؟
سلام خاطرم آمد که نام ، یادم رفت
تو شعر خواندی و من هم غزل شروع کردم
زبان به لُکنت و بیتم مدام ، یادم رفت
رُسوم میکده را برشمرده ، پرسیدی
بگو مراحل آخر ، که جام ، یادم رفت
تو حرف میزدی و بنده هم سراپا گوش
اسیر چشم تو بودم که دام ، یادم رفت
نگاه رهگذران را اگرچه میدیدم
به پشتِ سر ، خطر اِزدحام ، یادم رفت
خواص ، بر حَذَرَم داشت از عواقب عشق
چِهِل کلاغ و هَوارِ عوام ، یادم رفت
تو رفتی و سر من خورد بر در و دیوار
نشانی و جهت کوی و بام یادم رفت
شعر از :
#عباس_دمیرچی
@abbasdamirchi