🏴 حضرت رقیه سلام الله علیها ✍ عمادالدین طبری و ملا حسین واعظ کاشفی، از علماى قرن هفتم و علمای قرن دهم بدون ذكر نام رقيه، از دختركى از امام حسین ياد مى‌كنند كه در خرابه‌ شام وفات كرد. ✍ محمدحسن یزدی، نويسنده قرن سيزدهم به نام رقيه تصريح كرده و آورده است:  هلال‌ بن نافع، از سربازان دشمن مى‌گويد: من در روز عاشورا در ميان دو صف لشكر ايستاده بودم و نگاه مى‌كردم. دختر كوچكى را ديدم كه آمد و دامن امام حسين را گرفت و گفت: اى پدر! مرا درياب كه بسيار تشنه‌ام. حضرت نگاهى كرده گريست و فرمود: اى نورديده! صبر كن. خداوند تو را سيراب خواهد كرد. به درستى كه او وكيل من است. پس دست او را گرفت و به خيمه‌ها برگردانيد. هلال مى‌گويد: پرسيدم كه اين طفل كيست و چه نام دارد؟ شخصى گفت: او رقيّه دختر سه ساله‌ حسين است. شیخ بهایی در کتاب کامل می نویسد: «در ميان اسيران، دختركى بود چهار ساله. شبى از خواب بيدار شد و گفت: پدر من حسين كجاست؟ او را در خواب ديدم، زنان و كودكان در گريه افتادند. به يزيد خبر بردند، آن لعين گفت: سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند. سر را آوردند و در كنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسيد: اين چيست؟ گفتند: سر پدر تو است. آن دختر بترسيد و رنجور شد و در آن چند روز از دنیا رفت.»  در برخى از كتاب‌ها، نقل شده كه دختر چهار ساله‌ امام حسين با سر بريده‌ چنين سخن مى‌گفت: پدر جان! چه كسى تو را با خونت خضاب كرده است؟ پدر جان! چه كسى رگ‌هاى گردنت را بريده؟ پدر جان! چه كسى مرا در كودكى يتيم كرده است؟ اى پدر! چه كسى از يتيم نگه‌دارى كند تا بزرگ شود؟ اى پدر جان! چه كسى به فرياد اين زنان بدون پوشش مى‌رسد؟ اى پدر! چه كسى دادرسى اين زنان اسير را مى‌كند؟ پدر جان! چه كسى نظر مرحمتى به سوى اين چشم‌هاى گريان ما مى‌كند؟ اى پدر! كى به اين زنان بى‌صاحب و غريب توجه خواهد كرد؟ پدر جان! ما پس از تو كسى را نداريم. داد از غريبى و بى‌كسى؟ اى پدر! كاش من فداى تو شده و عوض تو مرا كشته بودند. پدر جان! كاش پيش از اين كور شده و تو را به اين حال مشاهده نكرده بودم. اى پدر جان! كاش مرا در زير خاک پنهان كرده بودند و نمى‌ديدم كه محاسن مباركت به خون خضاب شده باشد. متن کامل را اینجا بخوانیم 👇👇👇👇👇 https://fa.wikifeqh.ir/رقیه_بنت_حسین