🍃ارباب من
خدا را شکر که دوستت دارم.
به اندازۀ لحظه لحظۀ محبّتهایی که
همۀ مادرها به فرزندانشان داشته و دارند و خواهند داشت
خدا را شکر که دوستت دارم.
از مادرم حوّا تا همۀ مادرهایی که تا امروز آمدهاند
و تا مادرهایی که تا قیامت خواهند آمد
چه قدر محبّت خرج بچّهها شده؟!
این محبّتها اگر روی هم یک قطره باشند
من دریا دریا دریا خدا را شکر میکنم که دوستت دارم.
دارم نفس میکشم این روزها
با سؤالی که شده همۀ زندگیام:
«تو چه چیزی را دوست داری و از چه کسی خوشَت میآید؟»
فکر و خیالم را با این سؤال به تسخیر خویش کشیدی
و داری آرام آرام دست و پا و زبان و چشم و همۀ پیکرم را
اسیر این سؤال میکنی.
من لحظهای از این اسارت را به عمری آزادی نمیدهم.
اگر قصد کردهای من بفهمم معنای برده بودن را
پیروز شدی.
من دارم میفهمم برده یعنی چه
و دارم درک میکنم معنای این جملۀ قدیمی را:
«برده و هر چه دارد برای مولاست».
چه خوب شد که این معنا را به من فهماندی!
من تا به حال فکر میکردم
برده از خود مالی ندارد و هر چه دارد برای مولاست
ولی حالا فهمیدهام
حتّی زبانی که در دهان دارم مال من نیست
به اندازۀ یک حرف و فقط یک حرف بخواهم تکانش بدهم
باید نگاه کنم به ابروی تو
و ببینم که این حرف، گره میاندازد در ابروان کمانیات
یا باز میکند آن ابروان دلبرانه را.
من باید برای سکوتم هم به تو نگاه کنم
و بدانم که آیا تو از سکوتم خوشَت میآید یا نه.
در یک شبانه روز من چند جمله میگویم؟
و در این چند جمله، چند واژه جا گرفته؟
من به اندازۀ تک تک این واژهها باید پاسخ این سؤال را بدانم
که آیا تو دوست داری یا نه؟
شاید جملهای را طوری آغاز کنم که تو دوست داشته باشی
ولی طوری تمام کنم که تو بدت بیاید!
و حتّی شاید جملهای را ادا کنم
که تو از همۀ واژههایش خوشَت بیاید
و فقط یک واژه را دوست نداشته باشی.
شاید بشود یک معنا را با دو واژه بیان کرد
و تو یکی را دوست داشته باشی و آن یکی را نه.
چه قدر بردگی شیرین است!
برده اگر پابند بندگی اربابش باشد
از وقتی زبان باز میکند برای حرف زدن
حرف به حرف و نقطه به نقطه به یاد ارباب خویش است.
هر چه بیشتر میگذرد
بیشتر میفهمم که چه قدر فراموش کردن تو سخت است!
شبت بخیر ارباب من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi