🔻 هر موجودی، در صحنه‌ی «حبّ ذات» و «دفاع از بقاء ذات» دارد «حمد الهی» و «تسبیح الهی» می‌نماید. هر محبتش به ذاتش، محبت به «ذات و مَنِ مطلق الهی» است (حمدش مقیّد است بقدر درکش از آن ذات الهی، در پنجره‌ی قید و حدودش آن وجود مطلق را میستاید). و هر مبارزه و دفاع از بقاء ذاتش، تسبیح و تنزیه و دفاع از «ذات و مَنِ مطلق الهی» است (تسبیح میکند آن وجود مطلق را از تمام قیود و حدود خودش و دیگران). [لذا هر موجودی هم حمد الهی میکند با حب ذاتش، و هم تسبیح الهی میکند با دفاع از بقاء ذاتش. و هر حمدش همراه با تسبیح است]. (اما انسان تنها موجودی است که چون دامنه‌ی حقیقت وجودش به وسعت تمام هستی ماسوالله است، در آن مقامِ اطلاقی، غیری در برابرش نیست، و در حقیقتِ وجودش، قیدش اطلاقِ تمام هستی است، و ظهورش نامتناهی اسماءالله است، ولذا با فنای تمام قیود و حدود در وجودش، میتواند به مرتبه‌ی حمد مطلق بدون تسبیح برسد: «الحمد لله رب العالمین» / «آخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمین» ). 🔻 انسان کامل، ظهور آن «مَن الهی» است، که در نظامِ هستی (در تکوین)، مقابل ندارد، و حفظ و بقاء همه‌ی هستی را از خودش می‌بیند، و بقاء همه‌ی هستی را -که شئونِ وجودیِ اویند- با ابقاء حیاتِ الهیش از خداوند متعال طلب مینماید. او همان فیض الهی برای ابقاء تمامِ هستی است، که اگر نباشد هیچ موجودی باقی نمی‌ماند، و عالَم به بقاء الهیِ او باقیست. 🔻 اما انسان کامل، در نظام تشریع، که ظهور سیر کمالیِ انسان کامل در نفوس دارای اختیار است، مقابل دارد، که شیاطین و اشرار و اشقیاء بر خلافِ آن سیر کمالی و هدایتی انسان کامل حرکت میکنند و مقابلِ او می‌ایستند. ولذا در نظام تشریع، در مقابله با دشمنان، دفاع از «هدایت الهی» و «دین و امر الهی»، دفاع از آن «مَنِ مطلق الهی» است. 🔻 اگر انسان [کامل]، «خلیفة الله» است و «عَلَّمَ آدمَ الأسماء کلّها» است، این انسان، حیات و کمالش تا کجا بسط پیدا میکند؟! تا جایی که آن «مَنِ الهی» را می‌طلبد، و دفاع از حیاتِ آن «مَن الهی» می‌نماید، و تمامِ مَن های مادون را در جهت سیر بسوی آن «مَنِ الهی» فدا میکند تا به کمالشان در بقاء آن «مَنِ الهی» برساند. 🔻 انسانِ مؤمن، حقیقتِ «دین الهی و امر الهی» را آن «مَنِ الهی» برای خودش می‌بیند، که با بقاء دین، خودش را باقی می‌بیند. با بقاء امر الهی، «مَنِ عالیِ خلیفةاللهی» در انسان بقاء یافته است. 🔻 این هماهنگی فطرتِ تکوین و تشریع است، که در نظام تکوین، همه‌ی هستی آن وجود مطلق و «امرِ تکوینیِ الهی» را رو بسوی «مَنِ مطلق الهی» دنبال میکنند، و هر حبّ ذات و دفاع از ذات، سنگر دفاع از امر تکوینیِ الهی در دایره‌ی وجودشان است. همچنین در نظام تشریع، همه‌ی آن اهل ایمان، که شریعت الهی را پذیرفته اند، آن «دین» و «امر تشریعیِ الهی» را رو بسوی «مَنِ مطلق الهی» دنبال مینمایند. خودشان را عین «امر الهی» یافته اند، در تکوین و تشریع، هماهنگ باهم. 🔻 اینکه انسان ، قدرت و حیات دارد، این همان یافتِ امرِ تکوینیِ الهی در هستیِ خویش است، اما اینکه این قدرت و حیات را در کجا مصرف کند، این شروع نظام تشریع است، که دین می‌آید تا انسانِ دیندار، آن امرِ تشریعیِ الهی را «مَنِ حقیقیِ خویش» بیابد، و حیات و قدرتش را در امر الهی مصرف کند، تا تطابق نظام تشریع و نظام تکوین در وجودش محقق شود، و رحمتِ عامّ رحمانی (تکوینی) در وجودش، به کمالِ رحمتِ خاصِّ رحیمی (تشریعی) برسد، و قوس نزول (تکوین) و قوس صعود (تشریع) تطابق و تکامل یابند. 👇👇👇