🔸شاهبازان طریقت🔸 🖊چند وقتی به خاطر فروش محصولات باغی و سوغات شهر، در قم با انواع تیپ های کسبه ارتباط داشتم. از حاجی بازاری های سن و سال دار و با سابقه گرفته تا جوجه دلال هایی که لاف های گنده می زدن. اما این وسط دیدن یک گروه، حالم را خراب می کرد، برخی طلبه هایی که درس و بحث را کنار گذاشته، وارد بازار و مشغول کسب و کار شده اند. بعضیشان ظلمت و بدحالی خاصی داشتند. در ظاهر همه چیز روبراه بود اما اغلبشان پریشان و دِل مرده بودند، به دل نمی نشستند و کارشان گیر داشت. مطمئن بودم این تناقضات، علتی دارد. پای حرف هر کدامشان می نشستی کلی دلیل و برهان برای کارش می آورد. یکی می گفت نمی خواهم از وجوهات و خمس بخورم لذا خودم کار می کنم. دیگری می گفت، حضرت آقا گفته جهاد اقتصادی و جهش تولید، من هم دارم در این راستا کار می کنم. دیگری می گفت شهریه پائین است و خرج زندگی نمیرسد. آن یکی می گفت اصحاب ائمه هم اهل تجارت و کار بودند و ..... اما در این بین اندک افرادی هم بودند که روراست می گفتند دنبال پول هستن، از تجارت لذت می برند و طلبگی رو کنار گذاشتند. و البته در پس همه این بهانه و توجیهات، همان مسائل مالی و پول در آوردن بود. از امرار معاش گرفته تا کسب سود و درآمدزایی و باقی هیچ.... یکی از خصلت های مشترک اغلب این افراد، جَنَم، جُربُزه و استعدادی بود که داشتند. و همین ها آنها را از دیگر طلاب متمایز کرده بود و نکته اصلی این نوشته هم همین جاست که شیطان هر کسی را یک جور فریب می دهد و این افراد زرنگ و پر استعداد را هم اینجور از راه به در کرده است. حکایت این افراد مانند رزمنده ای است که وسط خط مقدم و زیر آتش و رگبار دشمن نشسته، یک جعبه جلویش گذاشته، چیپس و پفک می فروشد. در حالی که اگر بزند زیر جعبه و بلند شود یک تنه خط شکن میدان است. برگردیم به چند خط ابتدایی متن، شاید آن ظلمت و تعفّن هم به همین خاطر است که اَوجَب و واجب را رها کردند و چسبیدند به فرعیات. آنقدر کار طلبگی روی زمین مانده که اگر کسی بخواهد انجام دهد وقت سر خاراندن ندارد، چه برسد به کسب و کار. آن هم برای این قشری که استعداد و توانایی بالایی دارند. تجارت و کسب و کار در جای خود؛ در حد یک امر مستحب برای افزایش قوای عقلانی یا به عنوان یک اَکلِ میته برای امرار معاش خوب است اما اینکه زیّ و زندگی انسان را تجاری کند مکر و حیله خود شیطان است. کسی که طلبه می شود یعنی استخدام و کارمند امام زمانش شده و بایستی تمام شرایط را رعایت کند. از نظم و وجدان کاری گرفته تا رعایت ساعات کار، مرخصی، ماموریت و استراحت. حال اگر از این دوستان بپرسیم: وجدانا چقدر به این شرایط پایبند بودید، درصد کمی پاسخ مثبت می دهند. هزاران مسجد، مدرسه و محله بدون امام جماعت و طلبه دارد خاک می خورد و به فساد کشیده می شود، آنوقت عده ای در قم و دیگر شهرها فازِ جهاد اقتصادی و تجارتشان گرفته است. اگر درد دین و انقلاب دارید، بچسبید به جهاد علمی، به جهاد فرهنگی، به جهاد تبیین. آخَر مقام معظم رهبری در کدام جلسه و سخنرانی برای طلاب حرف از کسب و کار اقتصادی و تجارت زده است؟ اگر حال دلتان خوب نیست، اگر صبح تا شب دست و پا می زنید و آخرش هم یا هَشتِتان گِرو نُهِ تان هست یا صفا و حال خوشی ندارید، کمی به خود آئید. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را می خوانید، می بینید و می شنوید اما دلتان با درهم و دینار است. کافیست برای یک مدت کوتاه هم که شده به صاحب کار و کارفرمای خود اعتماد کنید، آنطور که او می خواهد برایش کار کنید، هجرت کنید، تبلیغ کنید، تحقیق، تحصیل و تدریس کنید، آنوقت ببینید آیا از آسمان برایتان پول و ثروت می بارد یا نه؟ آنوقت هزار تومانتان برکت صد هزار تومان خواهد داشت نه مثل الان که صد هزار تومانتان برکت هزار تومان هم ندارد. و کلام آخر اینکه این افراد با این استعداد و توان علمی، اجتماعی، فکری و هزاران نقطه مثبت دیگر، مصداق این شعر حافظ اند که می فرماید: چه شِکَرهاست در این شهر که قانع شده اند شاهبازان طریقت به مقام مگسی @abghaa