•📚• تنها کسی که حاضر به یاری آن حضرت شد، عدیّ بن حاتم بود. او در مجلسی در حضور امیرالمومنین علیه‌السلام برخاست و خطاب به بزرگان کوفه گفت: «به خدا قسم این رسوایی قبیح و زشت است! ما با امیرالمومنین علیه‌السلام بیعت نکردیم که او را تنها بگذاریم.» سپس رو به حضرت گفت: «یا اميرالمؤمنين! همراه با من هزار نفر از قبیله طَی هستند که از دستور من نافرمانی نمی‌کنند، اگر دستور بدهی با آن‌ها به جنگ خواهم رفت.» حضرت به او فرمودند: «نمی‌خواهم یک قبیله واحد از قبایل عرب را به جنگ بفرستم. اما به نخلیه برو و در آن‌جا اردو بزن [تا دیگران هم به تو ملحق شوند].» عدی بن حاتم رفت و در آنجا ماند تا اینکه هزار نفر دیگر هم به او ملحق شدند... ✺✺✺ زمانی که نامه‌ی پیروزی در این ماجرا به امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید، حضرت آن را برای مردم کوفه خواند و حمد و ثنای خدا را به جای آورد. سپس به کسانی که در آن‌جا نشسته بودند نگاه کرد و فرمود: «الحمدلله» بیش‌تر آنان از یاری نکردن آن حضرت پشیمان شدند... 🏷الغارات؛ سال‌های روایت‌نشده از حکومت امیرالمومنین علیه‌السلام •📚• 💢 پیشنهاد می‌کنیم امشب کانال رو از دست ندید. رویداد خبرهای مهمی داره❗️ |هیئت ابناءالحسین علیه‌السـلام| |دانشـــجویان مکتب سلیمانی| 📚@abna_heyat