✍ یادداشتی از سجاد صفارهرندی 🌕 گفتمان انقلاب و طرح مفهومی شکست... 🔺به نظر می‌رسد گفتمان انقلاب از فقدان طرحی مفهومی برای شکست رنج می‌برد. گرچه در منطق متعالی دینی به معنای واقعی «بچه شیعه باخت نمی‌دهد» و ما به شرط ایفای تکلیف چه ببریم چه ببازیم برنده‌ایم، اما در چارچوب مناسبات این دنیایی کردار مقاومت همچون هر کردار بزرگ اجتماعی دیگری ناگزیر از پیروزی‌ها و شکست‌هاست. 🔺تاریخ مقدس حکایت از آن دارد که خداوند برای بهترین بندگان و برگزیدگان خود نیز فتح و ظفر مداوم را مقدر نساخته، البته که وعدۀ او درباره پیروزی نهایی تخلف ناپذیر است. 🔺پس اگر وقوع شکست در مراحل حرکت ناگزیر باشد، داشتن طرحی مفهومی از شکست نیز لازم است. در فقدان این امر از پی وقوع هر شکست دو واکنش عمده حاصل می‌شود. 🔺صدایی شکست را همچون رسیدن به خط پایان و بن‌بست مطلق معرفی می‌کند و از آن بطلان هدف و مسیر را نتیجه می‌گیرد. در مقابل و احتمالاً در واکنشی پیش‌دستانه، صدایی از اساس وقوع شکست را انکار کرده و حتی روایت ظفرمندانه از آن ارائه می‌دهد. 🔺لازم است با فرآروی از این دوگانه نارسا و انسدادآور امکانی برای هضم و شناسایی شکست بیابیم. شکست –آنچنان که در متن تجربه یکی از تلخ‌ترین‌هایش در غائله اخیر شام هستیم_ پایان راه نیست. تجارب دور و نزدیک تاریخی ما و دیگران حکایت از آن دارد که شکست‌هایی حتی سهمگین و بزرگ چگونه زمینه‌ساز خیزش‌های دوران‌ساز شده‌اند. 🔺در عین حال، شرط چنین بهره‌ای آن است که شکست را همچون شکست به رسمیت بشناسیم. با عقل سرد و بدون هیجان و عاطفه به آن چشم بدوزیم و در اسباب و علل آن بیاندیشیم. @aboammar1371