وقتی به حیات حاج قاسم سلیمانی نگاه می کنیم میبینم سبک زندگی او از همه متفاوت بود. وقتی آرزوی شهادت می کرد واقعا میخواست شهید شود او واقعا برای شهادت می جنگید یا وقتی به خانواده و ایتام شهدا محبت می کرد این محبت سناریو برای چیز دیگری نبود او واقعا با محبت به خانواده شهدا آرامش پیدا می کرد و لذت می برد حاج قاسم اینگونه درباره شهادت انتظار می کشد: من به دنبال قاتلم می‌گردم و چقدر مشتاق دیدارشم، او مرا به قله سعادت خواهد رساند. بیا! خواهش می‌کنم بیا! تحملم تمام شد بیا! بیا با تیغ برهنه برنده، گلوی من آماده‌ بریدن و خون من آماده جهیدن از جسم بیا مرا از این زندان رها کن، ای کلید قفل اسارتم، بیا بیا بیا وقتی برای شهادت کری می خوانی و قاتلت را مغلوب می کنی احساس می شود دنیا برای او قفس تاریکی است که می خواهد از آن بگریزد و به آسمان ها پرواز کند ما شرمنده این مرد و این شهید عزیز هستیم و نمی دانم چگونه میتوانیم خوبی های این مرد را جبران کنیم ابوقاسم