🌼🍃شيطان اندازه‌ي ئ حبّه قند است گاهي ميافتد توي فنجانِ دلِ ما حل مي شود آرام آرام بي آنڪه اصلاً ما بفهميم و روحمان سر ميڪشد آن را آن چاي شيرين را شيطانِ زهرآگينِ ديرين را. آن وقت او خون ميشود در خانه‌ی تن ميچرخد و ميگردد و ميماند آنجا او ميشود من 🌼🍃طعم دهانم تلخِ تلخ است انگار سمي قطره قطره رفته ميان تار و پودم اين لڪه‌ها چيست؟ بر روح سر تا پا ڪبودم! اي واي پيش از آنڪه از اين سم بميرم بـايـــــد ڪه از دست خـــــودتــــــــــ دارو بگيرم اي آنڪه دارو خانه‌ات هر موقع باز است من ناخوشم داروي من راز و نيـــــاز است چشمان من ابر است و هي باران ميآيد اما بگــــــــــو ڪي ميرود اين درد و ڪي درمان ميآيد؟ 🌼🍃شب بود اما صبح آمده اين دوروبرها اين ردّ پاي روشن ٺو هست اين بال و پرها 🌼🍃لطفت برايم نسخه پيچيد: يڪ شيشه شربت آسمان يڪ قرصِ خورشيد يڪ استڪان ياد ٺـــــو را بـــــايـــــد بنوشم ❣معجوني از نـــــور و دعـــــا بايد بنوشم 💕❤️💕