می رود از خاطرم نقش دو چشمانت مگر؟ رود اشکم در دل سنگت کجا دارد اثر!؟ هرکه از سِرّ نگاهت سَر در آورده است عشق گُل به دستش داده ای و رفته در گِل بیشتر می کِشی با برق چشمت می کُشی با نازهات قتلِ عام روستا را یحتمل داری به سر می زدم سنگ تو را بر سینه و همواره شد قسمت سر سنگِ شیدایی قلب خیره سر قصد رفتن داری و بردار کل زندگیم من جهانگردم ولی نفرین پس از این بر سفر... 📚گیدا