حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان: یک پیرمردی خدمت حضرت هادی (ع) در سامرا آمد. گفت یابن رسول‌الله! من سال پیش هم آمدم خدمتتان و حالا هم آمدم شما را زیارت کنم و می‌خواهم پیاده به کربلا بروم. امام خیلی دعایش کردند، بعد فرمودند پارسال که آمدی پسرت و عروست هم بودند، آنها چطور امسال نیامدند؟ گفت عذر داشتند. یک کسی به آن پیرمرد گفت در محضر امام بگو مسئله چیست و چرا آنها امسال نیستند. پیرمرد گفت یابن رسول‌الله! پسرم و عروسم در پیاده‌روی کربلا به دست مأموران متوکل کشته شدند! امام در این حال عین یک داغدیده‌گریه کردند. هم به آن پسر، هم به عروسش دعا کردند، به خود پیرمرد هم دعا کردند و عجیب است که نفرمودند هنوز هم اینها سر کارند، خطر هست و نرو. فرمودند برو و من هم دعاگویت هستم. یعنی اگر در حرکت به سوی ابی‌عبدالله احتمال قریب به یقین ضرر داده بشود ائمه مجوز دادند که بروید. اما همین امامان ما فرمودند اگر در راه حج واجب احتمال خطر بدهید تکلیف حج ساقط است اما تکلیف رفتن زیارت ابی‌عبدالله ساقط نیست.