‌ ‌ میگویند در زمان های قدیم ، چند تا از کشاورزان از یکی از شهرهای کویری ایران ، برای پرداخت خمس و زکات مال خویش به نزد مرجع تقلیدی رفتند ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم آن مرجع تقلید به خاطر بیماری ای که داشت روزه نمی گرفت به کنجی رفت و پس پرده ای ، لقمه ای نان در دهانش گذاشت یکی از کشاورزان این صحنه را دید بعد از آنکه آن مرجع تقلید به نزد کشاورز ها آمد آن کشاورز به او گفت : شهر ما یک شهر کویری است بسیار گرم ما در ماه رمضان ، روزه هایمان را کامل میگیریم با اینکه هوا بسیار گرم است و کار ما کشاورزی و طاقت فرساست ، روزه هایمان را کامل میگیریم خیلی تحت فشار هستیم اما حکم خدا را رها نمی‌کنیم تو را به خدا اگر دینی نیست ، آخرتی نیست ، خدایی نیست و این حرف ها دروغ است به ما هم بگویید ، ما خیلی تحت فشاریم از آن عالم نقل می کنند که هر وقت به یاد آن روز می افتاد ، بسیار ناراحت می شد که چرا سهل انگاری و غفلت او باعث شد چنین شک و شبهه ای در دل آن کشاورز به وجود بیاید اما بعضی از مسئولین ما که ادعای مسلمانیشان آسمان را سوراخ میکند و از کهکشان ها هم نمیگذرد ، چه لطمه ها که به ایمان مردم نزده اند انسان های مذهبی زیادی را می شناسم که بسیار به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی معتقد بودند ولی وقتی می‌دیدند که شعارهای ایثار ، ازخودگذشتگی ، زهد و پرهیز از دنیا فقط مخصوص مردم است و رفاه و بد مستی و خوشی برای مسئولین و وقتی می دیدند از دردهای مردم ، مسئولین سهمی ندارند ، دست از نظام ، انقلاب و حتی دین شستند ‌ 📌به ما بپیوندید: https://eitaa.com/abou_heirane_darouni