#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_انبیا
پس از آنكه از شهر خارج شدند، ابراهيم بتها را خرد كرد، ولى بزرگشان را باقى گذاشت، شايد به آن روى آورند و آن را شكننده ديگر بتها به شمار آورند. (58)
هنگامى كه قومش بازآمدند و بتها را شكسته ديدند، از روى تأسف گفتند:
چه كسى با معبودان ما چنين كردهاست؟ قطعا او از ستمكاران است. (59)
گفتند: شنيدهايم جوانى كه به او ابراهيم گفته مىشود، از آنها به بدى ياد مىكند. (60)
گفتند: او را در نقطهاى نزديك بتخانه در برابر چشم مردم احضار كنيد، باشد كه آنان گواهى دهند كه او از معبودان به بدى ياد كردهاست. (61)
ابراهيم را احضار كردند و به او گفتند: اى ابراهيم، آيا تو با معبودان ما چنين كردهاى؟ (62)
ابراهيم گفت: بلكه شواهد نشان مىدهد كه اين بزرگشان چنين كردهاست؛ اگر قدرت سخن گفتن دارند، از خودشان بپرسيد كه چه كسى آنها را خرد كردهاست. (63)
بتپرستان به خود آمدند و دريافتند كه معبودانشان فاقد شعورند و بر هيچ كارى قدرت ندارند؛ با خود گفتند: ترديدى نيست كه شما خود ستمكاريد كه اينگونه موجودات را مىپرستيد، نه ابراهيم كه از آنها تبرّى مىجويد. (64)
ولى چيزى نگذشت كه به جايگاه نخست خويش بازگشتند (خود را بر حق و ابراهيم را ستمگر شمردند) و گفتند: اى ابراهيم، تو خوب مىدانى كه اينها سخن نمىگويند؛ پس تو آنها را خرد كردهاى. (65)
ابراهيم گفت: اينك آيا به جاى خدا چيزهايى را مىپرستيد كه اندك سودى به شما نمىبخشند، و اگر عبادتشان را ترك كنيد كمترين گزندى به شما نمىرسانند؟ (66)
اف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مىپرستيد. آيا تعقل نمىكنيد؟ (67)
گفتند: اگر كارى مىكنيد، ابراهيم را بسوزانيد و معبودانتان را يارى كنيد. (68)
پس او را به آتش افكندند و ما به آتش گفتيم: اى آتش، بر ابراهيم سرد و سلامت باش. (69)
و خواستند درباره او مكرى كنند و نورش را خاموش سازند، ولى ما او را رهايى بخشيديم و آنان را زيانكارترين مردم قرار داديم. (70)
و او و لوط را از چنگال بتپرستان رهانيديم و آن دو را به سرزمين شام كه در آن براى همگان بركت قرار داديم رسانديم. (71)
و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطيّهاى به او بخشيديم و همه را شايسته گردانيديم. (72)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛