نیمه شب برید درِ خونه خدا..
بگید:
پروردگار عزیز من! خدای من، مولای من!
من شخص مفلسی هستم، بیچاره و معصیت کار...
تو ولی: «عادتک الاحسان الی المسیئین»
این وقت شب بیدار شدم، چون شنیدم که عادتت احسان و محبت به بنده هایی مثل منه
تو محسنی
و من خطا کارم!
«و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء»
تو به محسنین امر کردی که از بدکاران بگذرند، من هم برای همین امشب اومدم...:)