#پیغمبر به عنوان میهمان، وارد خانه ی ابی ایّوب انصاری که یکی از فقیرترین آدم های مدینه بود شد و به اعیان و اشراف و متنفّذان و صاحبانِ قبیله و امثال اینها دست رد زد؛ یعنی
#موضع_اجتماعی خودش را مشخص کرد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۰
#پیغمبر از همان ساعت و لحظه اوّل ورود به مدینه، مشخص کرد که در برخورد و
#تعامل_اجتماعی، طرف کدام گروه و طرفدار کدام جمعیّت است و وجود او برای چه کسانی بیشتر نافع خواهد بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۱
وقتی بنا شد
#مسجد بسازند، خودِ
#پیغمبر جزو اولین کسانی بود که شروع به کار کرد.
#پیغمبر این رهبر والا و مقتدر نشان داد که هیچ حق اختصاصی برای خودش قائل نیست.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۱
وقتی انسان نگاه می کند و می بیند،
#پیغمبر قدم به قدم، مدبّرانه و هوشیارانه پیش رفته است، می فهمد که پشت سر آن عزم و تصمیم قوی و قاطع، چه
#اندیشه و
#فکر و
#محاسبه دقیقی قرار گرفته است که علی الظاهر جز با
#وحی_الهی ممکن نیست.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۱
وقتی
#پیغمبر_اکرم وارد مدینه شد، بدون اینکه چیزی از مردم بخواهد،
#شخصیت و
#عظمت نبوی به طور طبیعی، همه را در مقابل او خاضع کرد؛ معلوم شد که او
#رهبر است و آنچه می گوید، باید همه بر محورش
#حرکت و
#اقدام کنند.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۳
برای به سامان رسیدن
#نظام_اسلامی، سه مرحله وجود داشت:
#مرحله_اول، شالوده ریزی نظام بود.
#مرحله_دوم حراست از این نظام بود.
#مرحله_سوم تشکیل و سازندگی نظام بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۴
#حضرت_آقا
7⃣