تقدیم به قمی‌هایی که قم را نمی‌شناسند به کسانی که سال‌ها در قم زندگی کرده‌اند و خود را قمی نمی‌دانند و به مسئولینی که... به قدر قدمت تاریخ ماجرا دارد به قدر غصه‌ی انسان نگفته‌ها دارد به دل حکایت چندین هزار سال صداست به لب سکوت، به لب بغض بی‌صدا دارد غریب مانده چنانکه نگفتنی است غمش غریب مانده چنین که نگفته‌ها دارد چنان غریب که بعد از هزار سال مرا به گفتن غزلی ناسروده وا دارد غریب مانده ولی شکوه از غریبان نیست که هرگلایه که دارد از آشنا دارد از آشنای غریبه‌نواز تنگ نظر که غیر از او خبر از هرچه هرکجا دارد از آشنا که مغول را به خاطرم آورد که بر خرابی این آستان بنا دارد خودت بگو چه بگویم کهن عمارت من خودت بگو چه بگویم که غم چرا دارد خودت بگو که غریبی و باز آغوشت برای هر که غریب آمده است جا دارد خودت بگو که چه بنویسم از قلی‌درویش که بر همیشه‌ی تاریخ ردپا دارد خودت بگو که کسی نیست از تو بنویسد که قلعه سی تو حکم خرابه را دارد دلم خوش است که یک روز یک نفر از راه ولی رسید که نام تو را بپا دارد کسی که آمدنش نور بود و بیت النور کسی که نام تو را باز برملا دارد... ### سپید موی من ای پیر پیرهن چرکین اگر دری برویم وا کنی تو جا دارد @adabiatqom