📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۲۸) 📚 انتشارات عهدمانا معاویه را وقتی دیدم ، عبوس بود و عصبی. با چند مزاح و لطیفه و با تمجید از سخنرانی اش در مسجد ادامه دادم ، اما گفتم : حکومت ماندگار با مردم داری سازگار نیست . حاکمان دانا ، مردم را جز گوسفند و میش نمی پندارند که باید از شیر آنها نوشید و گوشتشان را قوت جسم و جان قرار داد. چوپان خوب ، چویانی است که نخست گوسفند را پروار و سپس او را ذبح کند . از سویی ، حاکمی می تواند سال ها بر مسند قدرت تکیه زند که شیوه های برخورد با مردم را نیک بداند. قدرت شمشیر و زور و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم ، شیوه ای است که بسیاری از حاکمان از آن پیروی کرده اند و می کنند ، اما این شیوه چندان دوام نمی آورد ، بالاخره روزی خواهد رسید که مردم قيام کنند و در آن روز، حتی قادر نخواهی بود سربازان خود را به جنگ آن ها بفرستی ؛ زیرا سربازان تو ، خود فرزندان این مردم اند. حاکمی که به دوام قدرت و حکومت خود فکر میکنند زورگویی به مردم را چاشنی خدعه و نیرنگ هایی می کند که لازمهٔ هر حکومتی است . مردم را فقط با سیاست و تدبیر می توان استحمار کرد. مردم طرفدار رسول الله و دین اند ؛ پس تو نیز چون آنان خود را دین خواه نشان بده و در مجالس و مراسم مذهبی شان حاضر شو. مردم اگر بدانند رهبرانشان با آنان همدل و هم کیش هستند ، جان و مال خود را فدای آن ها خواهند کرد. علمای دینی و امامان جماعت دین دار را می توان بسیار ارزان خرید. آنها به دنبال کاخ و پست و مقام های بالا نیستند . ↩️ ادامه دارد...