به وقت
#خاطرات عروسی
سلام
چند وقت پیش رفتیم عروسی، دخترا و خانوما اون بالا دور عروس شلوغ کرده بودن که یه پسر بچه اومد یه ترقه رو انداخت روی استیج و یه دختر خانوم که آستینایی لباسش کلوش بود ترقه افتاد توی آستینش و ترقه توی آستینش ترکید.
شانس اورد آستینش بزرگ بود و گرنه دستش میسوخت.
دختره هم پاشد رفت پسره رو بزنه که خانوادش جلوش و گرفتن.
ولی خواهشا جلوی بچه هاتون و بگیرید توی عروسی ها اگه حرفی بزنیم ناراحت میشید.
عروسی یکی رو خراب میکنید و تهش هم یه چی طلبکار میشیم 🫠
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•