💢 یک عمر در مجاهدت 🔹 سحر دهم ماه رمضان بود. در تهجدش دعایش این بود، اللهم الرزقنی الشهادة. بعد از انجام تعقیبات نماز صبح استراحت کرد. وقتی بیدار شد، حدوداً دو ساعت به ظهر مانده بود، بلند شد و غسل جمعه را به جا آورد و استخاره کرد که نماز جمعه برود یا نه، خوب آمد. 🔹 دوهفته ای بود که به دلیل کسالت نتوانسته بودند نماز جمعه را اقامه کند. رساندیمشان محل برگزاری نماز جمعه. خطبه ها را با صلابت خواندند و به نماز ایستادند. 🔹 چند قدمی با ایشان فاصله داشتم. بعد از نماز آماده بودم تا زمانی که ایشان بلند شدند من هم بلند شوم و ایشان را تا ماشین همراهی کنم امّا ناگهان صدای ناله ای ازجانب ایشان بلند شد و لحظه ای بعد صدای انفجار... 🌐 پایگاه اطلاع رسانی آدینه نجف‌آباد 💎 @adinenjf •┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•